ازمایش
عزیز دلم امروز(92مهر21)سه نفری رفتیم ازمایشگاه رازی ازمایش کم خونی دادی قربونت برم ..بابایی دستاتو گرفت خانومه پرستارم از دست کوچولوت خون گرفت وقتی داشت رگتو پیدا میکرد با دقت داشتی نگاش میکردی وقتی امپولو زد گریه کردی ولی زود اروم شدی قربونت برم بعد با حالت دعوا به سمت پرستاره نگاه کردی گفتی ehhhhhhhh
الان که اینا رو مینیویسم تو بغلم راحت خوابیدی قربونت برم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی